ﺭﻭﺯ ﺮ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﻮﻩ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻏﺎﺭ ﺷﺪ ﻪ ﺣﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﻣ ﻨﻨﺪ. ﺮ ﺑﺴﺎﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺮ ﺮﺩ ﻪ ﺍﺮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻏﺎﺭ ﻤﻦ ﻨﺪ، ﻣ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺣﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ ﺻﺪ ﻨﺪ. ﺑﺪﻦ ﺳﺒﺐ، ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﺮﻭﺟ ﻏﺎﺭ ﻤﻦ ﺮﺩ ﺗﺎ ﺣﻮﺍﻧﺎﺕ ﺭﺍ ﺷﺎﺭ ﻨﺪ.
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻮﺳﻔﻨﺪ ﺁﻣﺪ. ﺮ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﻓﺖ. ﺍﻣﺎ ﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺴﺮﻋﺖ ﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺮﺰ ﺪﺍ ﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻌﺮﻪ ﺮﺨﺖ. ﺮ ﺑﺴﺎﺭ ﺩﺳﺘﺎﻪ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧ ﺷ
نوسرودهی علیرضا قزوه به مناسبت خروش مردم عراق علیه حضور ۱۶ سالهی آمریکاییها در این کشور :
ببین بغداد را و جوشش زیباترین حس راخروش جاننثاران «ابومهدی مهندس» را
ببین بغداد را و جوش خون «حاج قاسم» راببین تاثیر خون پاک آن مردان مخلص را
عراق و خیزش مختارهای رسته از زنجیرببین فریاد ملت را، ببین آواز مجلس را
شنیدم بارها از دولتش بانگ «رجایی» را شنیدم بارها از مجلسش خشم «مدرس» را
ادامه مطلب
مردمان آهستهآهسته به خواب میروند و شب آهستهآهسته روشن میشود. خاموشان آرامآرام حجرههای خلوت و کار ترک میکنند و از راهروهای رخشان میگذرند و در کوچههای باریک شهر و در میادین نادیدنی به دیدار میرسند. خاموشان با مشعلهای خرد و بیداری در دست، به رقص برمیخیزند. خورشیدان روز و مشعلداران شب، تا چرخ بچرخد و بشر نو شود.
جامها بالا میرود و خون طرب به جوش میآید، ظلمت پیراهن میدرد و دیوان و آمال شوم و سرابهای فکر، به سردابها و سر
خروش زندگی دارم، نمیدانی چه بیدارمنمیدانی چه هر شبها به خاک عشق میکارم
نمیدانی چه دردی در تمام روح میپیچدتو خوشحالی نمیدانی چه بهرت در تب نارم
نمیدانی چه مرگآساست عبور عشق از جانمتو در خوابی نمیدانی چه در کوران پیکارم
شبانم کوه میریزد، به روزان سیل میباردبه هر دم قبض صد روحم به هر گامی که بردارم
تو در بزم برون عشق به خلقان ناز میریزیکه من جان در دم آتش به جان عشق بسپارم
سرور خلق آن تو، حضور خلق نان توحضور عشق هم با من که
هرچه افق دید گسترده تر، و خواهش ژرف تر، آرامش و ایستادگی اقیانوسانه تر
خروش جست و جوى ساحل و موج به جان افتادن هم بیشتر، با میدانی فراخ تر و طوفان و گردباد سهمگین تر
به این امید که سینه گشاده تر به موج ها، همان قدر که به تابش های نازک نور روی گوشه های پیدا و پنهان جان
این روزها که تورنمنت ویمبلدون 2019 به نیمه نهایی رسیده است، به طور اتفاقی در حال مطالعه کتاب " این هم مثالی دیگر، چهار جستار از حقایق زندگی رومزه/ نوشته دیوید فاستر والاس/ ترجمه بسیار خوب معین فرخی/ نشر اطراف " بودم. اخرین جستار این کتاب درباره موشکافی والاس از سبک بازی راجر فدرر است و بسیار زیاد روایت او دلنشین و جذاب است؛ خصوصا اگر صبح مقاله اش را بخوانی و عصر بازی فدرر را تماشا کنی.
کتاب شامل 4 جستار( همان essay) است؛ به ترتیب با عنوان های:- آب ای
خروش زندگی دارم، نمیدانی چه بیدارمنمیدانی چه هر شبها به خاک عشق میکارم
نمیدانی چه دردی در تمام روح میپیچدتو خوشحالی نمیدانی چه بهرت در تب نارم
نمیدانی چه مرگآساست عبور عشق از جانمتو در خوابی نمیدانی چه در کوران پیکارم
شبانم کوه میریزد، به روزان سیل میباردبه هر دم قبض صد روحم به هر گامی که بردارم
تو در بزم برون عشق به خلقان ناز میریزیکه من جان در دم آتش به جان عشق بسپارم
سرور خلق آن تو، حضور خلق نان توحضور عشق هم با من که
سلام واژه هایم را بپذیرکه در تب نگاه توبه پرتگاه سکوت می روندتو امابسان خورشیدتازه می کنی زمزمه بهار راکه چندیست خو کرده به نغمه زمستاناز خروش نگاهتعشق فرو می ریزدو جاری می شوددر این سرزمین بی نام و نشانتو را اعجازی می بینمبسان دم مسیحاکه کالبد خاکستر گرفته رابه سلام صنوبرها زنده می کند
پ ن: ندارد.
ملت عشق /تقدیر /انتخاب/آینده_سرنوشت
سنگی را اگر به رودخانهای بیندازی، چندان تاثیری ندارد. سطح آب اندکی میشکافد و کمی موج بر میدارد. صدای نامحسوس "تاپ" میآید، اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم میشود. همین و بس. اما اگر همان سنگ را به برکهای بیندازی… تاثیرش بسیار ماندگارتر و عمیقتر است. همان سنگ، همان سنگ کوچک، آبهای راکد را به تلاطم در میآورد. در جایی که سنگ به سطح آب خورده ابتدا حلقهای پدیدار میشود؛ حلقه جوانه
خداوندا ای آرامش محض برای این دل پر خروش من، این بنده ات چندین سال است که عهدو پیمانی با تو بسته است.بارالها این عهد همچنان پابرجاست. نگذار در تصمیم و اراده ام لرزشی بوجود آید. ای امید وهمه کس من تمنا میکنم قبل از پایان عمرم و به پایان رسیدن نفس هایم آن آرزوئی که در دلم پریشانی میکند برآورده فرما....ای مهربانتر از همه کس دوستت دارم.
مجموعه اشعار کوتاه
لیلا طیبی(رها) متولد ۱۳۶۹ نهاوندکارشناسی ارشد مشاور خانواده
❆ دلتنگی:این روزها که دلتنگ می شومحرف هایماز چشم هایم سرازیر می شوند.
❆ بازوان تو:روانشناس اند بازوان توتا می گیرند به آغوشمرام می شوداسب چموش خیالم.
❆ انتظار:نقاشی بلد نیستماما انتظارت راخوب میکشم!.
❆ تنهایی:کاش یکی بیایدو بگویدمچرا لبخندهای تو؛اینقدر بی رنگ است!؟و من همه چی رابیاندازم گردن تنهایی...
❆ تپش قلبت:تپش قلبت پر است از دوستت دارم های مکرر،به زبان
چه قدر #خوب است که:#دوست باشیم و دوست بداریم، همه دوستانی که دوست میدارند تا با ما دوست باشند...سکوت نکنیم، بگوییم #بخندیم... اخر انها را جز ما دگر چه #امیدی است جز خدا و ما؟ وانها #مسرور اگر ما گوشه چشمی بیندازیم به آنها...نه... اشتباه نکن... #گدایی_محبت نمیکنند؛ سرمان #منت مینهند، وگرنه چه کسی محتاج خلق بی سر و پای خدای تمام اراده و سر است؟ یا دریای تمام قد #خروش مگر مُرد از بی بارانی؟ ...دلتان شاد و لبتان خندان به این دنیای پست تمام بغض و نفرت..._____________
چه قدر #خوب است که:#دوست باشیم و دوست بداریم، همه دوستانی که دوست میدارند تا با ما دوست باشند...سکوت نکنیم، بگوییم #بخندیم... اخر انها را جز ما دگر چه #امیدی است جز خدا و ما؟ وانها #مسرور اگر ما گوشه چشمی بیندازیم به آنها...نه... اشتباه نکن... #گدایی_محبت نمیکنند؛ سرمان #منت مینهند، وگرنه چه کسی محتاج خلق بی سر و پای خدای تمام اراده و سر است؟ یا دریای تمام قد #خروش مگر مُرد از بی بارانی؟ ...دلتان شاد و لبتان خندان به این دنیای پست تمام بغض و نفرت..._____________
همنفس طبیعت
غریبانه جلو می آیم
کودکانه با کلمات بازی می کنم.
و محرمانه دست های سبز قنوت را
نورباران می کنم.
****
چیزی به فردا نمانده است.
روشنایی دشت را می بینم.
ازدحام کوچه گوش هایم را کَر کرده است.
به ساحلِ دریا پناه می برم
تا که در آرامش آبی اش بیارامم.
****
صدای گوش ماهی اسیری
در خروش امواج
بی هدف پیچیده می شود.
آرامشِ قلبِ غریبِ من
در آن گم می شود.
****
به دشت پناه می برم.
و دلم را در میانِ پَرَندهای سبز
شستشو می دهم.
تنم از اعماق می لرزد.
احس
خروش موج با من می کند نجوا:
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت،
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت،...
مرا آن دل که بر دریا زنم نیست
ز پا این بند خونین برکَنَم نیست
امید آن که جان خسته ام را
به آن نادیده ساحل افکنم نیست.
فریدون مشیری - چراغی در افق
امروز کنکور داشتم...
تنها حلقه نزدیکان خبر داشتند...
سخت است بخواهی رشتهات را عوض کنی و نخواهی کسی بفهمد...
در حال کنکور خواندن باشی و تنها افراد کمی بدانند.
آنهایی هم که میدانند کاملا ندانند چه رشتهای!
با وجود توکل و اعتقاد به اینکه اگر نخواهد نمیشود...
صبح کمی دلهره داشتم.
این یک هفته مریضی و کارهای مانده و دیر شروع کردن و ...
یک جمله حال دلم را به هم ریخت... خونم را به جوش و خروش آورد.
«اگر دانشگاه اصلاح شود، مملکت اصلاح میشود»
انگار قدم
▫️
به نوزائی از برکه سترون روانه ام مکن
چو بارشی از آذرخش به بستان نمی ریزد
به شراب پیر مغان سحر و جاودانه ام مکن
#وحید_محمدزاده
─═┅✰❣✰┅═─
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
درنمازجمعه تاعطرولایت میرسد/شیعیان راگلفشانی برسعادت میرسد/وحدت وعزت سراسر مملو اندرزمین/سوی قلب مومنین گنج بصیرت میرسد/خطبه های جان فزایش زمزم دلدادگی است/جرعه ای ازپرتوحق برهدایت میرسد/ازبر قرآن وعترت جانفداآماده باش/لشکری اندرمصلی برامامت میرسد/ازبصیرتهای رهبرشیعه دراوج خروش/سوی نابودی دشمن با شجاعت میرسد/درشکوه وحدت آن بانگ پیروزی نگر/بهرتوحیدو پرستش یک عبادت میرسد/بینی دشمن به خاک وشیعیان درافتخار/زنگ نابودی شیطان باصلابت میرس
کشاورزان و دامداران معترض فرانسوی با تراکتورهای خود به خیابان های پاریس و لیون، پایتخت و دومین شهر بزرگ فرانسه آمدند تا این دو شهر را دچار ترافیک شدید کنند.
کشاورزان فرانسوی می گویند خریدار محصولات عمده آنها که شرکت های زنجیره ای بزرگ هستند با آنها ارزان حساب می کنند و همین محصولات را در فروشگاه های زنجیره ای خود، بسیار گرانتر از قیمت خرید اولیه توزیع می کنند.
+ اینجا کشاورزاى بیچاره چاره اى جز معدوم کردن محصولشون در سکوت خبرى ندارن...
گریه کن ازبهرصادق روزداغ سرور است/اورئیس مذهب ما وارث پیغمبراست/اندراین شوال مولا شد شهید راه دین/حجت خوب الهی مسلمین راگوهراست/هست اوقرآن ناطق ازبرنسل نبی/حامی خوب ولایت گلشن برحیدراست/قبر مظلوم بقیعش کربلارایادمان/زمزم عشق وبصیرت باصفای کوثراست/درمصیبت نامه اوشدمدینه پر خروش/مثل عاشورافراقش صحنه ای ازمحشراست/شیعیان اندر عزایش اشکریز دربقیع/صاحب غم ازبرایش مقتداورهبراست/مرهم بر دردصادق مهدی صاحب زمان/این جهان آماده بهرآن ولی آخراس
انقلاب مانشان حضرت صاحب زمان/شدطلیعه برظهورمهدویت درجهان/اسوه شدبرکل عالم در صدورانقلاب/نورباران باشهیدان گلشن افلاکیان/ازتبارآل احمدآمده پیرخمین/میشودالگوی اعلی ازبرای خاکیان/دشمن بر کشورماهست شیطان بزرگ/بهرنابودی دشمن کن نبردی جاودان/لشکرناب ولایت رفته تاشام وعراق/شدپیام انقلابی منتشردرهرمکان/مالک وعماررهبر چون سلیمانی بود/خون پاک حاج قاسم درجهان آتشفشان/ازسلیمانی ایران میرسد بانگ خروش/ریشه کن غرب ویهودوننگ آمریکائیان/رهبر فرز
فجرسلیمانی کنون اندرجهان غوغا کند/ایران اسلامی ماراشهره دنیا کند/درگام دوم رهبری تبیین نموده انقلاب/این نهضت والاگهردرچشمها زیباکند/شدبیمه جمهوری مااسلام تاج سربود/یادامام عاشقان را حضرت آقاکند/اینک خمینی جاودان باآن شهیدان گشته است/همچون سلیمانی نگراسلام رامعناکند/وحدت برای ملت وشورولایت محوری/عشق شهادت راکنون اندروطن برپا کند/درفجرپیروزی ماشدچله سردار دین/اشکی روان ازدیده ها باماتم دلهاکند/دشمن زوالش آمده بااین خروش جاودان/درجشن
درشب قدری نشان ازیوسف زهرا رسد/مرهمی بردردهای روزعاشورارسد/آسمان دارد ندایی بهرجبریل امین/برهمه افراد عالم تادل صحرارسد/وقت تقدیرالهی بندگان راآمده/درتجلی پرستش رحمت ازیکتا رسد/گریه کن نورولایت میدهد دل راصفا/این خروش عاشقانه تاخودمولارسد/قدر اخلاصت بگیری ازخدامزدو ثواب/زمزم اشک محبین بررخ زیبارسد/دورکن شیطان ودنیا نفس از دلبستگی/تاعطاهای بهشتی ازدل عقبارسد/خویشتن آماده فرما دررکاب رهبری/سوی مهدی وظهورش لشکرآقارسد/
سرسبزترین بهار جاویدتو اى سبزترین بهار جاوید! اى نشان بى نشانها! اى آیینه نور! اى راز سر به مهر! اى بیکران!تو آن روز خروشیدى و امروز... باور نمیکنم که با آن همه خروش در خاک خفته اى! اى که حضور دریایى تو در آسمانها جارىتر از رودهاست! هنوز تپش امواج پرخروش غیرتت لرزه بر اندام دشمنان میافکند.ما خفتگان در ساحلت غرقه به طوفانیم و تو چه آرام، در پهنه بیکرانت، حیرتمان را به نظاره نشسته اى. چه زیباست قاب عکس خالىات بر دیوار قلبمان. هنوز در
شب تو رختخواب دراز کشیدی گیج و منگ خواب.یهو یه مطلب مهم یا یه نکته قشنگ به ذهنت میاد...
به زور خودتو از رختخواب میکنی و تو همون تاریکی مدادو برمیداری و مطلبتو رو کاغذ میاری.صبح میری سراغ نوشته تمیبینی ای دل غافل! مداد نوک نداشته و تنها ردی ازش رو کاغذ افتاده که اونم هرچه زیر نور بالا و پائین میکنی قابل فهم نیست!اخلاص برا عمل، مثل نوکه برا مداد!!اگه نباشه درسته زحمتتو کشیدی اما یا هیچ اثری ازش باقی نمیمونه یا با کمترین و کوچکترین اثرات همراه خواه
چشمان و دست و دلم گرمِ کارِ خویش
فکرم اسیرو گرفتارِ زار خویش
مثلِ غریبه ها شده ام با نگاهِ خود
در جستجوی ذرّه ای از اعتبار خویش
درمانده ای میان زمین و هوا منم
معتاد چشم مست تو اکنون خمار خویش
آتش کشیده ام همه ی هستی ام ، سپس
دادم بدست باد تمام غبار خویش
هستم اگرچه بظاهر میان شهر
چون سایه در مجاز مدار حصار خویش
از آدمی که خروش است و ادّعا
نشنیده ام بجز از افتخار خویش
گفتند حق طلبیم و شنیده ام
وقت عمل ندیده یکی از هزار خویش
پایان گرفته زندگی و راه
درود بر برادر ارتشی
پدیدآور: حمیدرضا شاهآبادی
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تعداد صفحات: 32
سحرگاهان 22 بهمن خبرهای مأیوس کننده برای ارتشبد قرهباغی ارسال میشد. اخباری حاکی از این که کلانتریها یکی پس از دیگری در حال سقوطاند، سربازان به مردم میپیوندند. همافران، گاردیها را شکست دادهاند، مردم اداره تسلیحات ارتش را به محاصره خود درآوردهاند. نیروهای هوانیروز از فرمان سرپیچی میکنند و حاضر به اطاعت نیستند، سرلشکر نشاط ف
دل من
مدام می رود و می آید
با جزر و مد نگاهت
غرق در امواج پر جوش و خروش بیشه گیسویت
قامتت خلیفه قیامت
و من
دیوانه ای در دارالمجانین چشمانت
هرچه قافیه به هم می بافم با قافیه ات جور نمی شود
تنها جاذبه تو حل می کند اشعار بی وزنم را
هرم نفس هایت
حجامت روح و روانم
کاهش حس مقابل با دلت
میلاد خسروی نژاد
بلوچستان تو ای زیبا دیارم ، تو را از جان و دل من دوست دارمتو را ای سرزمین پاک بازی ، همیشه همدم و همراه و یارمتو را در لوح دل با جوهر خون ، به رسم الخط زیبا می نگارمتو را ای بی کران دریای عشقم ، چو موجی پر خروش و بی قرارمبود هر سنگ تو مانند گوهر ، بود خاک تو چون باغ بهارمحیاء و غیرت فرزند این خاک ، بود گنج گران و افتخارمبلوچستان ما هویت ماست ، من این نعره ز جان و دل بر آرمبلوچستان نامی ماندگار است ، صدای مردمش باشد عیارمبلوچستان بلوچستان بمانداگر
پیش از آنکه واپسین نفس را بر آرمپیش از آنکه پرده فرو افتدپیش از پژمردن آخرین گلبر آنم که زندگی کنمبر آنم که عشق بورزمبرآنم که باشمدر این جهان ظلمانیدر این روزگار سرشار از فجایعدر این دنیای پر از کینهنزد کسانی که نیازمند منندکسانی که نیازمند ایشانمکسانی که ستایشانگیزندتا در یابمشگفتی کنمباز شناسمکهامکه میتوانم باشمکه میخواهم باشم؟تا روزها بیثمر نماندساعتها جان یابدلحظهها گرانبار شودهنگامی که میخندمهنگامی که میگریمهن
"در کارگه کوزهگری رفتم دوش"
دیشب به جهانِ هستی وارد شدم.
"دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش"
هر کسی یا مشغولِ خودش بود یا گهگاهی هم میخواست خبری از اسرار بگیره!
"ناگه یک کوزه برآورد خروش"
ناگهان یکی به خودش اومد و هُشیار شد:
"کو کوزهخر و کوزهگر و کوزهفروش!"
که کجاست اونی که من رو شکل داده و اونی که مالک منه و اونی که من رو میبره پیش خودش؟!
ادامه مطلب
باز آ تو چنان که می نماییدر رقص شو ار حریف مایی
هی گوشه مچین سخن به غیبتسر راست بگو عبث چرایی
هی غرّه مشو که این و آنیغُرّت کند این منم منایی
خوابت کند آن طلسم صوفیخونت کند این سر هوایی
راه دل و جان بجو و سر کشچون شعله به کاکل حنایی
این متّحدان عقل وا نهتا وصل همای در ربایی
شاهین تو بر سرت نشستهتا خیمه زند به ناکجایی
برخیز و سوی دگر وطن کناین نیست وطن که می تنایی
حلمی غزل خروش بس کنغرقابه شد این شب نوایی
موسیقی: Metisse - Nomah's land
سلام واژه هایم را بپذیرکه در تب نگاه توبه پرتگاه سکوت می روندتو امابسان خورشیدتازه می کنی زمزمه بهار راکه چندیست خو کرده به نغمه زمستاناز خروش نگاهتعشق فرو می ریزدو جاری می شوددر این سرزمین بی نام و نشانتو را اعجازی می بینمبسان دم مسیحاکه کالبد خاکستر گرفته رابه سلام صنوبرها زنده می کند
پ ن: ندارد.
اینک زمین وآسمان تسبیح رحمان میکند/ازبهرمیلاد رضابرشیعه احسان میکند/جبریل وفوجی ازملک گشته ثناگوی رضا/درآن ولای حضرتش تکمیل ایمان میکند/همنام پاک مرتضی وارث برای احمداست/هشتم امام شیعیان هردرددرمان میکند/درمقدم میلاداومشهد نماند سروری/اندرمدینه خانه کاظم گلستان میکند/گنج کرامت رارضا برمسلمین آموخته/هرسختی کار بشرمولاچه آسان میکند/عید رضا تامیرسد خاک خراسان در خروش/برزائرش احسان خودرا مثل باران میکند/این کشورصاحب زمان از برکتش الگوش
روی کاناپه روبروی تلویزیون دراز کشیده ام ...از حیاط خانه ی عمه صدای آب بازی و خنده ی بچه ها می آید ...
زنگ میزنم به حمید ...میگوید خانه ی عمه ام در میشیگان هستم و سلام پیرساند ...از گرما میپرسد و اینکه کی برمیگردیم ...
میگویم هوا خنک است ...باد می آید برگ درخت ها میرقصد تو ی باد و از رودخانه صدای جوش و خروش آب می آید ... احتمالا غروب برمیگردیم
راستش را بخواهی ... اینجا همه چیز خیلی مطلوب است ... خنکی هوا...درخاتن بلند ...رودخانه ...یک آسمان پاک آبی... صدای خنده ی
خیلی چیزها از دور قشنگه..
یه منظره پر از گل و گیاه
یه رودخونه
یه کوه
وقتی نزدیکش میشی ممکنه هنوزم زیبا باشه اما خطرات و نکته های منفی رو هم بهتر لمس میکنی و میبینی.
یه صخره و رودخونه هر چقدر از دور پر جوش و خروش باشه و حس طراوت به آدم دست بده از نزدیک همش مواظبی که پاهات سُر نخوره و بیفتی و دنده هات بشکنه..!
توی جنگل همش نگرانی نکنه حشره ای عقربی ماری نیشت بزنه! وقتی وارد جنگل میشی در کنار زیباییش خطراتشو بیشتر میفهمی..
اما یه آدم!
آدم ها هم از دور ق
اصفهان یکی از تاریخی ترین شهرهای ایران است که علاوه بر جاذبههای تاریخی دارای جاذبههای گردشگری و طبیعی بسیار زیادی نیز میباشد. شاید به همین دلیل باشد که اصفهان به نقش جهان شهرت دارد. یکی از جاذبه های طبیعی اصفهان آبشار سمیرم میباشد که سالانه هزاران گردشگر را از سراسر ایران به خود جذب می کند. در ادامه این بار به اصفهان رفته و آبشار زیبای سمیرم را به شما علاقمندان معرفی می نماید. یادآوری می شود که گردشگرانی که خارج از استان به اصفهان سفر
به نام خداوند مردان مرد غیوران با هر بدی در نبرد سفیران عدل خداوند نورسواران از مرز دل در عبور گذشته ز جان و ز نام و ز جاهشده همدل هر دل بی پناه سفیران غوغای بدر و حنین یلانی که در قلبشان شور و شیننشانده عطش را ز کام زمانغدیری که جوشیده در قلبشانچنان رستم و همچو آرش شدندبه پاکی شبیه سیاوش شدند غم بی کسان را به دل میخرندبرای علی مالک اشتر اندنه ننگ سقیفه، نه جور فدکبه سنگ وفا خورده دلها محکهمه بی قرار شه کربلاغیور و دلیر اند و بی ادعاسر و جان س
دیروز 8:30 صبح شیفتم تموم شد و به سمت خونه پرواز کردم.
اندک مسیری با متروی جان رفتم و دیدم که نه نمیتونم!
کلی وسیله همراهم بود و من نیز خسته واندک خوابالود.
اصلا یکی از دلایلی که به ازدواج و تشکیل خانواده راغبم همینه!!
یکی باشه بیاد دنبالم وظیفه خطیر حمل وسایلم بندازم گردنش!
چی میگفتم؟؟؟......آهان بله خلاصه سوار تاکسی شدم و خانوم و اقایی نیز صندلی عقب نشسته بودن
جلو نشستم ومنتظر...
راننده هم کماکان داد میزد که ....... یه نفر!
یکم اینور نگاه کردم اونور
اربعین یعنی شکوه ووحدت حول حسین/درحریم کربلا باعزت حول حسین/رهرو زینب شدن باعشق عاشورائیان/هرقدم مشمول لطف ورحمت حول حسین/درعزاداری خروش اشکها برکربلا/زمزم اشک و توسل برکت حول حسین/دشمنان را خوارکردن درتمام لحظه ها/دوری از شیطان و رنج ذلت حول حسین/اربعین عشق وحماسه باولای مرتضی/درجهان مشهور شوروهیبت حول حسین/دررکاب رهبرخود با بصیرت میشویم/سوی نابودی دشمن همت حول حسین/زمزم دلدادگی راهرکجاحس میکنیم/باخلوص بندگی یک خلوت حول حسین/اربعین آم
علاقه زیاد به معارف دینی بود و شوق زیادی برای کسب نور قرآن داشت. در همین جهت اقدام و حرکت هم می کرد؛ نه اینکه فقط دوست داشته باشد. غیرت و تعصب بسیاری بر روی نظام داشت و در مقابل فساد عوامل نفوذی در سیستم های تصمیم گیری نظام، بسیار غیرتی بود. او خیلی پُر جوش و خروش بود و اصلاً نمی توانست لحظه ای آرام بنشیند و چون از خیلی چیزها خبر داشت، نمی توانست تحمل کند و تماشاچی صحنه ی ضربه زدن به انقلاب و ولایت و خون شهدا باشد.
ادامه مطلب
چشمان و دست و دلم گرمِ کارِ خویش
فکرم اسیرو گرفتارِ زار خویش
مثلِ غریبه ها شده ام با نگاهِ خود
در جستجوی ذرّه ای از اعتبار خویش
آتش کشیده ام همه ی هستی ام ، سپس
دادم بدست باد تمام غبار خویش
هستم اگرچه بظاهر میان شهر
چون سایه در مجاز مدار حصار خویش
از آدمی که خروش است و ادّعا
نشنیده ام بجز از افتخار خویش
گفتند حق طلبیم و شنیده ام
وقت عمل ندیده یکی از هزار خویش
پایان گرفته زندگی و راه مانده است
راه نرفته ی در احتضار خویش
از بس شعار دیانت شنیده ام
ش
ای حسین!با تو چه بگویم ؟
«شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل»
و تو ای چراغ راه، ای کشتی رهایی، ای خونی که از آن نقطه صحرا، جاودان میطپی، و میجوشی، و در بستر زمان جاری هستی، و بر همه نسلها میگذری، و هر زمین حاصلخیزی را سیراب خون میکنی، و هر بذر شایسته را، در زیر خاک، میشکافی و میشکوفایی، و هر نهال تشنهای را به برگ و بار حیات و خرمی مینشانی.
ای آموزگار بزرگ شهادت !برقی از آن نور را بر این شبستان سیاه و نومید ما بیفکن، قطرهای از آ
#شعر_مهدوی
عید هجــده آفتـاب نـوک نی
کرده نوک نی چهل معراج طی
عید طاهـا عید فرقان عید نور
عید قرص مـاه در خاک تنور
عید عزت عیـد مجد و افتخار
عید مردان بـــزرگ انتظـار
آی مهدی دوستـان! عید شمـاست
این شعاع حسن خورشید شماست
آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش
وعده فیض حضور آید به گوش
مـژده روز ظهـور آیـد به گوش
تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را
کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را
می کشد چون شیر حق از دل خروش
می رســد از کعبــه آوایش بـه
دل گمراه من چه خواهد کرد با بهاری که میرسد از راه ؟ یا نیازی که رنگ میگیرد درتن شاخه های خشک و سیاه ؟ دل گمراه من چه خواهد کرد ؟ با نسیمی که میترواد از آن بوی عشق کبوتر وحشی نفس عطرهای سرگردان؟ لب من از ترانه میسوزد سینه ام عاشقانه میسوزد پوستم میشکافد از هیجان پیکرم از جوانه میسوزد هر زمان موج میزنم در خویش می روم میروم به جایی دور بوته گر گرفته خورشید سر راهم نشسته در تب نور من ز شرم شکوفه لبریزم یار من کیست ای بهار سپید ؟ گر نبوسد در این بهار
اربعین یعنی حسین وخاطرات کربلا/دلسپاری برولایت شد نجات کربلا/میرودپای پیاده زائرش سوی بهشت/عشق زیبای حسینی شد ثبات کربلا/برلب زوارمولا ذکریا حیدرمدد/یادمان زینب او هم برات کربلا/اربعین ازبهرشیعه یک خروش جاودان/تاقیامت ماندگارو باقیات کربلا/هرکسی پای پیاده میرود سوی حرم/میشود شورولایی صادرات کربلا/برظهورناب مهدی هست این آمادگی/لشکری دارد فراهم واردات کربلا/دشمنان را خوارسازد این شکوه زائرین/شکر ایزد ذکرشیعه درجهات کربلا/حضرت مهدی ظهو
اربعین یعنی حسین وخاطرات کربلا/دلسپاری برولایت شد نجات کربلا/میرودپای پیاده زائرش سوی بهشت/عشق زیبای حسینی شد ثبات کربلا/برلب زوارمولا ذکریا حیدرمدد/یادمان زینب او هم برات کربلا/اربعین ازبهرشیعه یک خروش جاودان/تاقیامت ماندگارو باقیات کربلا/هرکسی پای پیاده میرود سوی حرم/میشود شورولایی صادرات کربلا/برظهورناب مهدی هست این آمادگی/لشکری دارد فراهم واردات کربلا/دشمنان را خوارسازد این شکوه زائرین/شکر ایزد ذکرشیعه درجهات کربلا/حضرت مهدی ظهو
علت پذیرش توبه از سوی خداوند، رحمت وسیعه اوست.
... وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کلَّ شَی ءٍ...[1]
رحمت من همه چیز را در بر گرفته است.
او که خود را به صفت رحمانیت و رحیمیت معرفی نموده است، قطعاً به بندگانش نه به عدل بلکه به لطف و رحمت رفتار خواهد نمود.
«شعوانه بصریه» در غالب مجالس فسق و فجور حاضر بود، روزی با کنیزان خود از جایی می گذشتند، صدای خروش و ناله از خانه ای برمی آمد، شعوانه کنیزی فرستاد تا خبری بیاورد او رفت و برنگشت. دومی نیز روان شد اما باز هم نیام
مسلم با پاهای خسته و کم توان می دوید.
کف پاهایش کرخت شده بود.
سر انگشتانش می سوخت. ولی با سرعت می دوید.
پوتین سیاهش به کلاه فلزی سربازی که جلوی پایش ولو شده بود،
برخورد کرد و بعد ناگهان افتاد زمین.
آرنج های لرزانش را به زمین خاکی فشار داد و چرخید عقب.
سرباز عراقی بالای سرش بود.
لوله ی اسلحه را گذاشته بود روی پیشانی عرق کرده اش و می خواست
به مغزش شلیک کند.
صدای تند نفس نفس زدنش رسیده بود تا مجرای گوشش.
بوی باروت و آتش حالش را به هم می زد.
زانوانش سست
جنون ناب میخواهم که این دیوان بمیرانمبمیرانم به خاک پست و خاک از نو برقصانم
نظام اهرمن پاشد، تمام انجمن پاشدنسیم دل به تن پاشد، زمین از نو بچرخانم
چه خون شد حجلهی دیوان، خروش ناسزا بنشستدمی دیگر بپا ای دل، عمارتها بپاشانم
فرشته خواب میبیند که رنج عشق دریابدچو رنج عشق درگیرد شکنج ناز بشکانم
نفس تنگ است و لیکن جان فراخ از جلوهی خوبانفراخیهای بالا را به حبس سینه بنشانم
شهیدان را فراخوانم که از نو جام تن گیرندبه نام روح میرانم که کام
قابل توجه خواهران و برادران عزیز و متدین :
بی توجهی مسئولین فرهنگی باعث گسترش تاسف بار بی حجابی و بی حیایی بعضی از زنان و دختران معلوم الحال در شهری که دارالمومنین و دارای بیش از ۱۸۰ شهید است ، گردیده و لازم است مردم متدین و انقلابی حرکتی خودجوش رابرای امربه معروف و نهی ازمنکر بوجود آورند .
لذا روز ۵ شنبه ساعت ۹ صبح همه با هم برای شرکت در اجتماع عظیم و راهپیمایی عفاف و حجاب در میدان انقلاب شهر دولت آباد تجمع می نماییم .
پویش مردمی عفاف و حجاب
تو بجو کلام پنهان، تو بجو اذانِ در جانتو بجو حروف رقصان، تو بجو شراب جوشان
تو بجو به هر دو سویت، به درون و روبرویتتو بجو به هایوهویت، به سرود و رقص عریان
بِنِشین و نیک بنگر که عمارتیست افتانبِنِشین و نیک بنگر که عمارتیست خیزان
سر آن گرفته این شب که ز قلّهها بخیزددم آن گرفته این تب که کشد مرا ز انسان
برو آدمی چه سانی که سراب عقل خاک استبرو خادمی بیاموز به حروف و رمز رحمان
برو این چنین نپایی، که به ساعتی و جاییبرو بیزمان به پا کن سر و سین و
هم الان از تشییع برگشته ام و نشسته ام پای این یادداشت. سه روز است دارم این یادداشت را می نویسم. درواقع سه روز است دارم این یادداشت را نمی نویسم. سه روز است دستم به نوشتن نمی رود. ذهنم خشک شده. دوستانم نوشته های احساسی می نویسند و عاطفه شان را با شیوا ترین کلمات رنگآمیزی می کنند. منِ طنزنویس اما ناتوانم. از منِ شاعر هم کاری برنمی آید. بهت و خشم و حسرت و اندوه در هم آمیخته اند و توانم را بریدهاند. در این شبکه و آن شبکه چرخ می
گاهی هم انگار یکی را می اندازند وسط سیلی شبیه سیلی که نوحِ بزرگوار را در بر گرفت.منتها این بار سیل،حاصلِ باران آسمان و چشمه های جوشان زمین نیست.دریای آدمها، دنیاها، فکرها و... است.
مواج، پهناور و پر تلاطم. و آن بنده خدا، کشتی ندارد که سالها برای ساختنش، کمر خم و راست کرده باشد. شاید یک کرجی دارد. شبیه کرجی هاکلبری فین، که روان بر رودخانه بود، در دنیای متلاطم آدمها و فکرهایشان، بی هیچ حفاظی، به هر سو پرت می شود.
راه نجات آن پیرِ بزرگوار پیامبر
خورش طلا کوله یکی از انواع خورش های مجلسی و خوشمزه ایرانی است که
اصالتا متعلق به استان گیلان می باشد. این خورش خوشمزه شباهت زیادی به خورش فسنجان و یکی از خورش های محبوب در استان گیلان است. طلا کوله در زبان گیلکی یعنی جوجه خروس و این خورش به صورت سنتی در گیلان با گوشت خروس تهیه می شود.
ادامه مطلب
مواد لازم مربای سیب:2 عدد سیب1 ج شکر دانه ریز2 قاشق غذاخوری آب لیمو1 چوب دارچین
طرز تهیه مربای سیب:
یک بشقاب کوچک را درون فریزر خود قرار دهید. پوست هسته ، و تقریباً سیب های خود را در قطعات to "تا 1" خرد کنید.سیب ها را با یک فنجان آب در یک قابلمه تهویه سنگین یا ماهیتابه سس را روی حرارت متوسط و متوسط ترکیب کنید. بیفزایید ، گاهی اوقات هم بزنید و بپزید تا میوه حساس شود و حدود 15 دقیقه پودر آن مخلوط شود.شکر را اضافه کنید ، گرما را به متوسط کاهش دهی
دیروز جای شما خالی، کنار پیکر دو شهید پاکستانی تیپ زینبیون، کربلایی بود قم، در آستانه ماه مبارک. به یاد همه دوستان بودم.
دو شهید مدافع حرم در آخرین ساعت های ماه شعبان، ذکر حسین را آرایه دل میهمانان سفره خدا نمودند.
کنار مزار بی بی، به نیابت از ام الشهداء، اشک و خروش و حماسه ای بود. به بهانه تشییع این دو شهید مطهر، یاد سی و سه شهید سرجدای صحرای حجاز نیز گرامی داشته شد. شهدایی که هفته پیش به جرم محبت آل الله، توسط سعودی های متوحش، گردن زده شدند.
ر
هر کس به عقیده جان داد، بار دیگر به رقص برخیزد. هر کر آخر شنوا شود و هر کور آخر بینا. هر کس پوچ مرد، بار دیگر برخیزد تا پرمیوه بزید. هر خواب آخر بیدار شود. هر خشککام، آخر لب تر کند و عالمی از مستی خویش بجنباند. هر بیهنر آخر گوهر خویش پیدا کند و به عالم بتاباند.
از کلام محض بخار نخیزد، بخار از دل است. دل اگر زنده است، بیکلام نیز میجوشد و میجوشاند. عوالم از زندهدلان برپایند. تنها مستان دل با حق محشورند، زمین از ایشان چرخان است و محشر از ای
ای دل خوندیده جانافراز شوروح عریانی، حجابانداز شو
خلق اوهامی به قعر چاه بینمردم بیراه را خودخواه بین
مردم حق را بگو بیدار باشهر زمان آمادهی پیکار باش
غفلت و جهل است هر سو، تیز کناین بهار کبر را پائیز کن
خامشان شاهد معراجوش!بر شوید ای رهروان کاجوش
کو به کو این قاره نورانی کنیداین ره شب را چراغانی کنید
سالکان راه بی روی و ریا!بر شوید ای پاسبانان خدا
ظلمت کوران اگر برجاست اینچون تو بنشستی ز دل، برخاست این
تو بخیز ای دل که از برخاستنشعل
برای لیلی شدن
پیش از انکه مجنون بخواهی
باید حال عشق داشته باشی
میدانی چه طور ؟
برو و در خاک های عاشقان
با مجنون های بی سر و نشان
نفس بکش
کجاست خاک عاشقان ؟
خاک عشق
همان جایی است
که پروانه ها
بر روی مجنون های شلمچه و طلائیه
تربت کربلا
میسازند .....
لیلی
در امواج پر خروش اروند
در نیزار های گرم هور
در سنگریزه های دوکوهه
بر روی رمل های بی تاب و بی قرار فکه
فقط
نشان
عشق
را می جوید
اری
لیلی
با هر
یا فاطمه
یا علی
یا حسین
دوباره
جان
شانه های توهمچو صخره های سخت و پر غرورموج گیسوان من در این نشیبسینه میکشد چو آبشار نور
شانه های توچون حصار های قلعه ای عظیمرقص رشته های گیسوان من بر آنهمچو رقص شاخه های بید در کف نسیم
شانه های توبرجهای آهنینجلوه ی شگرف خون و زندگیرنگ آن به رنگ مجمری مسین
در سکوت معبد هوسخفته ام کنار پیکر تو بی قرارجای بوسه های من به روی شانه هاتهمچو جای نیش آتشین مار
شانه های تودر خروش آفتاب داغ پر شکوهزیر دانه های گرم و روشن عرقبرق می زند چو قله های ک
متن سرود یاریگران زندگی
قطره قطره می شود خروش ، انسجام قلب های مهربانذره ذره غنچه های زندگی ، می دمد به خانه و دیارمانذکر نام کردگار آسمان ، رمز جوشش و شکفتن استرحمت و محبت خدای مهربان ، همنشین خانه ی دل من استهمکلاسی عزیز و سخت کوش من با تو رمز عاشقی دوباره جلوه می کندهمکلاسی پر از نشاط و زندگی در میان دست ما سپیده غنچه می کندیاریگران زندگی هست ، رمز استقامت و گذشتیاریگران زندگی ، می کشد دو خط ضربدر بر شکستیاریگران ، یاریگران ، ب
حدود سه ماهه کشور تو اوضاع غیر عادی و فوق العاده قرار گرفته
از ماجرای ابان و گرون شدن بنزین و کشته های اون روز ها و قطعی اینترنت کشور تا ترور سردار سلیمانی و خروش میلیونی و بی سابقه و با معنای مردم و سقوط هواپیمای نخبگان و پدافند و خطای انسانی...
چیزی که حس میکنم اینه نظام داره برهه حساس تاریخی رو میگذرونه
راستش این روزه ها پای نظام موندن خیلی سخته
این روز ها تشخیص درست و غلط توی جو مه آلوده سخته
وقتی اون چیزایی که تا قبل به عنوان نقطه اتکا و قو
حدود دوماهه کشور تو اوضاع غیر عادی و فوق العاده قرار گرفته
از ماجرای ابان و گرون شدن بنزین و کشته های اون روز ها و قطعی اینترنت کشور تا ترور سردار سلیمانی و خروش میلیونی و بی سابقه و با معنای مردم و سقوط هواپیمای نخبگان و پدافند و خطای انسانی...
چیزی که حس میکنم اینه نظام داره برهه حساس تاریخی رو میگذرونه
راستش این روزه ها پای نظام موندن خیلی سخته
این روز ها تشخیص درست و غلط توی جو مه آلوده سخته
وقتی اون چیزایی که تا قبل به عنوان نقطه اتکا و قو
به نام خدا
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش
وان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان میگفت نوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور
گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش
د
هر که درین درد گرفتار نیست
یک نفسش در دو جهان کار نیست
هر که دلش دیدهٔ بینا نیافت
دیدهٔ او محرم دیدار نیست
هر که ازین واقعه بویی نبرد
جز به صفت صورت دیوار نیست
خوار شود در ره او همچو خاک
هرکه در این بادیه خونخوار نیست
ای دل اگر دم زنی از سر عشق
جای تو جز آتش و جز دار نیست
پردهٔ این راز که در قمر جان است
جز قدح دردی خمار نیست
آنکه سزاوار در گلخن است
در حرم شاه سزاوار نیست
گلخنی مفلس ناشسته روی
مرد سراپردهٔ اسرار نیست
کعبهٔ جانان اگرت آرزوست
در گذر
#شعر_مهدوی
عید هجــده آفتـاب نـوک نی
کرده نوک نی چهل معراج طی
عید طاهـا عید فرقان عید نور
عید قرص مـاه در خاک تنور
عید عزت عیـد مجد و افتخار
عید مردان بـــزرگ انتظـار
آی مهدی دوستـان! عید شمـاست
این شعاع حسن خورشید شماست
آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش
وعده فیض حضور آید به گوش
مـژده روز ظهـور آیـد به گوش
تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را
کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را
می کشد چون شیر حق از دل خروش
می رســد از کعبــه آوایش بـه
#شعر_مهدوی
عید هجــده آفتـاب نـوک نی
کرده نوک نی چهل معراج طی
عید طاهـا عید فرقان عید نور
عید قرص مـاه در خاک تنور
عید عزت عیـد مجد و افتخار
عید مردان بـــزرگ انتظـار
آی مهدی دوستـان! عید شمـاست
این شعاع حسن خورشید شماست
آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش
وعده فیض حضور آید به گوش
مـژده روز ظهـور آیـد به گوش
تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را
کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را
می کشد چون شیر حق از دل خروش
می رســد از کعبــه آوایش بـه
#شعر_مهدوی
عید هجــده آفتـاب نـوک نی
کرده نوک نی چهل معراج طی
عید طاهـا عید فرقان عید نور
عید قرص مـاه در خاک تنور
عید عزت عیـد مجد و افتخار
عید مردان بـــزرگ انتظـار
آی مهدی دوستـان! عید شمـاست
این شعاع حسن خورشید شماست
آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش
وعده فیض حضور آید به گوش
مـژده روز ظهـور آیـد به گوش
تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را
کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را
می کشد چون شیر حق از دل خروش
می رســد از کعبــه آوایش بـه
این حرکت آخر #صدرالساداتی ها را نپسندیدم. در جامعه ی امروز حرکتهای رادیکال هرچند تاثیر آنی دارند اما در بیشتر موارد نتیجه ی معکوس دارند. کسی منکر وجود نفوذی و مفسد در ساختار قدرت نیست اما این عمل نسنجیده جای مفسدین را سفت تر و برخورد با آنها را سختتر کرد. امروز دیگر عدالت خواهان نمیتوانند قدمهایشان را به محکمی گذشته بردارند چرا که بخشی از اعتبارشان برای حمایت از عمل نسنجیده و احساسی برادران #صدرالساداتی به ثمن بخس حراج شد. مسیر #عدالت_خواهی
به خیابون رفتم. خلوت بود و پر از برف خیس. برف به بارون
غلبه کرده و زیباییهای عجیبی ساخته. هفتسینها و تزیینات شهر که یه لایه برف
زیباشون کرده و درختانی که آخرین لباس عروسشون رو پوشیدند... و کوههای پربرف...
طبیعت همیشه در خلق زیبایی دست بالا رو داره. حتی با خروش
سیلی که معمولا به خاطر دست بردن بشر تو طبیعت، فاجعهساز میشه. امیدوارم کسانی
که از سیل زخم خوردند زمانشون تندتر بگذره و غمشون
کمتر بشه.. و بقیه هم مراقب باشند. ظاهرن ما آدمایی هستی
با سلام خدمت دوستان گرامی ، از این پس ما را در سایت شخصی استاد عباس شاه زیدی (خروش اصفهانی) به آدرس khoroosh.com دنبال کنید باتشکر از سایت بیان
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
بخشی از شعرخوانی عباس شاه زیدی در کنگره شعر قران1397
فیلم The Great Dictator 1940 ( دیکتاتور بزرگ ) ( نامزد 5 جایزه اسکار )
خلاصه داستان:
در سالهای جنگ جهانی دوم، سربازی به نام چارلی که پیش از ورود به ارتش
آرایشگر بوده، بر اثر سقوط هواپیما حافظهاش را از دست میدهد. او وقتی چشم
باز میکند خود را در یک آسایشگاه روانی مییابد و پس از مدتی، که طی آن
حاکمیت کشور به دست دیکتاتوری به نام آدنوید هینکل ( چارلی چاپلین )
افتاده، از آنجا مرخص میشود.
شهر را فقر و بیکاری فرا میگیرد و مخالفان دیکتاتور به اردوگاه
بسم رب الرفیقاز هیاهوی شهر دور شدیم و خبری از نورهای زرد و سفید نیست و غیر از صدای خروش رودی که به فاصله پنج متری ما در جریانه چیزی به گوش نمیرسه. دور آتیشی که با هیزم روشن کردیم روی قلوه سنگ های بزرگ دومتری نشستیم. علی طبق معمول داره پر حرفی میکنه و با هیجان خاصی جمع رو گرم میکنه. دست هام رو دور زانوهام گره کرده ام و به این فکر میکنم چه خوب که علی رو با خودمون آوردیم سفر! چند سال جوون تر، خوش سفر و پر انرژیه. ما در برابرش مثل چنتا پیرمرد پیزوری از
بسم رب الرفیقاز هیاهوی شهر دور شدیم و خبری از نورهای زرد و سفید نیست و غیر از صدای خروش رودی که به فاصله پنج متری ما در جریانه چیزی به گوش نمیرسه. دور آتیشی که با هیزم روشن کردیم روی قلوه سنگ های بزرگ دومتری نشستیم. علی طبق معمول داره پر حرفی میکنه و با شر و شوری خاصی جمع رو بیش از پیش گرم میکنه. دست هام رو دور زانوهام گره کردم و به این فکر میکنم چه خوب که علی رو با خودمون آوردیم سفر! چند سال جوون تر، خوش سفر و پر انرژیه. ما در برابرش مثل چنتا پیرمر
⚡️ پیشوندها در زبان گیلکی، بدان ظرافت بخشیدهاند. بیراه نگفتهایم اگر بگوییم گیلکی زبان ظریفی است. توجه به جزئیات ریز در نحوهی حادث شدن واقعات، یکی از ویژگیهای شاخص زبان گیلکی بهشمار میآید. به این مثال توجه کنید.
مثالی از دو فعل پیشوندی که در فارسی تقریبا "یکجور" برگردانده میشوند ولی در گیلکی ظریف با هم فرق دارند:
دؤگۊدن (do-gudan)
فۊگۊدن (fu-gudan)
هر دوی این فعلها به فارسی «ریختن» برگردانده میشوند، ولی در گیلکی فرقهایی دارند که در
⚡️ پیشوندها در زبان گیلکی، بدان ظرافت بخشیدهاند. به اغراق نگفتهایم اگر بگوییم گیلکی زبان ظریفی است. توجه به جزئیات ریز در نحوهی حادث شدن واقعات، یکی از ویژگیهای شاخص زبان گیلکی بهشمار میآید. به این مثال توجه کنید.
مثالی از دو فعل پیشوندی که در فارسی تقریبا "یکجور" برگردانده میشوند ولی در گیلکی ظریف با هم فرق دارند:
دؤگۊدن (do-gudan)
فۊگۊدن (fu-gudan)
هر دوی این فعلها به فارسی «ریختن» برگردانده میشوند، ولی در گیلکی فرقهایی دارند که
حدود سه ماهه کشور تو اوضاع غیر عادی و فوق العاده قرار گرفته
از ماجرای ابان و گرون شدن بنزین و کشته های اون روز ها و قطعی اینترنت کشور تا ترور سردار سلیمانی و خروش میلیونی و بی سابقه و با معنای مردم و سقوط هواپیمای نخبگان و پدافند و خطای انسانی...
چیزی که حس میکنم اینه نظام داره برهه حساس تاریخی رو میگذرونه
راستش این روزه ها پای نظام موندن خیلی سخته
این روز ها تشخیص درست و غلط توی جو مه آلوده سخته
وقتی اون چیزایی که تا قبل به عنوان نقطه اتکا و قو
تاریخ نه دید نه می بیند نه خواهد دید مردمان سرزمینی را که به حکومتش اجازه دهد با او از یک کره اسب یک روزه (چهار صد میلیون تومان) و یک شماره تقریباً روند (هشت صد میلیون تومان) به مراتب مراتب مراتب مراتب پست تر و خوارتر و بی ارزش تر و ذلیل تر نگاه کند و پذیرش صد در صدی فقر و فلاکت مردمش، توسط مردمش بزرگ ترین افتخار او باشد
مردمی که اتومبیلی را، گاری ای را، دوچرخه و موتور سیکلتی را، پرایدی را، پیکانی را، تکه خاکی در دوووووووووورترین نقطه ی خشک و بی
لب دریا نسیم و آب و آهنگشکسته ناله های موج بر سنگمگر دریا دلی داند که ما راچه توفانهاست دراین سینه ی تنگ...تب و تابی است در موسیقی آبکجا پنهان شده است این روح بی تاب؟فرازش شوق هستی شور پروازفرودش غم سکوتش مرگ و مردابسپردم سینه را بر سینه ی کوهغریق بهت جنگلهای انبوهغروب بیشه زارانم درافکندبه جنگلهای بی پایان اندوهلب دریا گل خورشید پرپربه هر موجی پری خونین شناوربه کام خویش پیچاندند و بردندمرا گردابهای سرد باوربخوان، ای مرغ مست بیشه ی دورکه ر
من از سختی های زیادی گذر کردم، سختیهایی که کمتر کسی درکشون میکنه. از درون نابود شدم، فرو ریختم، دنیام سیاه شد و تاریک و همه چی برام بی مفهوم شد و پوچ. بارها حس کردم خالی شدم، زندگی به نظرم احمقانه شد و آدمها موجودات احمقی که تلاش میکنند برای بیهودگی و فرسوده میشن برای هیچ!
اما نخواستم تن به شکست بدم، نخواستم باور کنم همه ش هیچ بود، نخواستم تسلیم "هیچ"ای شم که توش متولد شدیم.
خواستم برگردم به روحیه ای که باهاش زاده شدم، تلاش و جنگیدن برای بیرون
ای روح لیلة القدر ، حتی مطلع الفجر
شب از چشم تو، آرامش را به وام دارد
و طوفان از خشم تو ، خروش را
کلام تو ، گیاه را بارور می کند
و از نفست گل می روید
چاه، از آن زمان که تو در آن گریستی ،
جوشان است....
فتبارک الله، تبارک الله
تبارک الله احسن الخالقین
خجسته باد نام خداوند
که نیکوترین آفریدگان است
و نام تو که نیکوترین آفریدگانی!
فروش آمونیوم دی کرومات :پلتفرم تخصصی خرید و فروش مواد شیمیایی بیسموت، یکی از بهترین فروشگاه های آنلاین در حوزه خرید و فروش مواد شیمیایی به ویژه خرید آمونیوم دی کرومات می باشد. شما عزیزان می توانید برای دریافت این محصول با کیفیت و مناسب، با کارشناسان و متخصصان مجموعه بیسموت ارتباط حاصل فرمایید.
تغییر مقدار آمونیوم دی کروماتبا تغییر مقدار آمونیوم دی کرومات زمان فوران کوه نیز تغییر می کند. در آزمایش فوق الذکر، با توجه به مقدار استفاده شده آن
بسم رب صاحب العصر و زمان
ابهت کوه توجهم را جلب کرد، مرا گفت: مبهوت عظمت اویم.
به سینۀ صحرا نگریستم، گفت: در کف او حلقهای بیش نیستم.
عظمت دریا مبهوتم نمود، با غرش و خروش موجش فهماند که قظره ای از یم و برکت وجود اوست.
گسترۀ آسمان آبی جلبم کرد، ندایم آمد نشانی از سلطنتش را در بر دارد.
از باریدن ابرهایش سوال نمودم، گفتند: به عشقش میبارد و در فراقش میگرید و بر منکران فضلش میغرد.
از قامت سرو سوال کردم، گفت:قامتش مرا به قیام وا داشته.
از سبزی و نزه
خودم را به شبث می رسانم: «شبث چگونه شرمت نمی آید، از این که دیروز حسین را بخوانی و امروز مقابلش به ستیز آیی؟»
«من فقط چنین نیستم... بیش از نیم مردان این سپاه چنین اند...»
برآشفته می گویم: «این خیانت را افتخاری نیست... چه یک تن... چه هزاران... باورم نمی آید که بتوانی امروز شمشیر به دست بگیری و...»
«چنان کلام می رانی که انگار اکنون در کنار حسینی... تنها تفاوت من و تو یک نامه است... که آن را هم به پای حماقتم بنویس...»
نزدیک تر می روم، آن قدر که پایمان به هم م
قلم در دستم آرام و قرار نداشت.انگشتانم تمام تلاش خود را کرده بودند که مرا از آشفته بازار درون مغزم رهایی بخشند.اعصاب خرابم روی چشمانم هم اثر کرده بود.حتی نمی توانستند در حفرهشان بایستند و دایم چون کودکان در حال جوش و خروش بودند.زبانم هم به دیوانگیام اعتراض کرد:(اَه...)قلم را به گوشهای پرتاب کرده و سه چهار برگ درون دستم را به دیوار کوبیدم.حتی نوشتن هم درمان دردم نبود...
با دستانم سعی در دوختن پلکهایم داشتم که...آری!این بار خدا دست به کار شده
انگار همگی به زندگی سابق خود برگشتهاند و انگار همگی مردگانی متحرکاند. انگار ما در خلائی زیستهایم که نه نوری به آن میتابد و نه آوایی سکوت گوشآزارش را میشکند. این روز است که شب شده و هزار سال است شب مانده، چه که اژدهایی گیتیخوار خورشید را درسته بلعیده است. ولیکن اکنون خورشید اندکاندک از ژرفای شکم هیولا جوانه میزند و پرتو میافکند؛ تاریکی، لیکن، دورانها تا به عمق جان سایهها دوانده و هزارهای رگبار خون بایست ببارد تا سرخی کف
کتاب شاهزاده و عیار
جهت دانلود فایل به روی لینک زیر کلیک نمایید.
دانلود کتاب شاهزاده و عیار
کتاب شاهزاده و عیار معرفت. ... علاوه بر این، تألیفات احمد احرار از پرخواننده ترین کتابهای تاریخی و داستانی است که قبل و بعد از انقلاب در تیراژ وسیع و چاپ های مکرر ... کتاب شاهزاده و عیار احمد احرار کتاب شاهزاده و عیار احمد احرار بازار حلب پر از جنب و جوش و غلغله و خروش بود فروشندگان از یک طرف و خریداران از طرف دیگر فضای بازار را شلوغ کرده ... مجموعه کتا
آنسو
مانتوی سفیدش را برداشت، جین لوله تفنگی را که این اواخر داده بود تنگش کنند را به
پا کشید. ماند که شال سرش کند یا نه؟! کمی فکر کرد دیدار رسمی است یا غیر رسمی؟
مداد بل را برداشت و خط چشمش را تیره تر کرد. دستی به ابرو ها کشید و گرچه نیاز
نبود قدری کرم هم ضمیمه
کرد. کدام کفش را بپوشد؟
کتونی های کرم با حاشیه سفید . کیف کتان همجنس کفش ها...چشمانش توی آینه برق زد.
آخرین نگاه را حواله بند ساعت ، کیف و حاشیه کفش هم رنگ انداخت دلش برای این همه هماهنگی
#شعله حاج قاسم
قطعا دنیای جدیدی شروع شده است.
نه تنها در درون من! که شبها با یاد این مصلح بیابانگرد، این چمران نستوه می خوابم
که در بیرون هم اوضاع دیگر گونه است. نمی دانستیم چه شده! کم کم حالیمان شده که اگر نه اول شخص ، دوم شخص مملکتمان را زده اند! رسما
آتشش زده اند. آن طوری که دلاوری می کنند و می گویند زدیم و خوب کردیم زدیم باید خیلی جنس پلاستیکی ای داشته باشیم که از شعله هایی که بابایمان را جلوی چشممان تکه پاره کرد و بلعید، چیزی به سینه هایما
اسم این دعا از صحیفه سجادیه درود بر فرشتگان و نگهبانان عرش است.
اما بنظرم اسم " فرشتگان همه جا هستند " برازنده ترش بود.
امام سجاد (ع) یک جایی میگه درود بر فرشته ای که از صدای غرش او بانگ رعد ها به گوش میرسد.
چقدر این تعبیر قشنگ رو دوست داشتم.
تو ذهن همه ما فرشته یه موجود مهربون و دوست داشتنیه که مراقبمونه؛پس وجودش تو هجوم بلاها و سختی ها نشونه دلگرمیه نه ترس.
و دعا :
"پروردگارا ! درود بر فرشتگانی که از عشق و شیدایی معبودشان غفلت نمی ورزند.
بر اسرافی
بعضی شبها و روزها چنان احساسات و عواطف درونم به جوش و خروش میآیند یا فکرهای مختلف مغزم را قلقلک میدهند که به سختی خودِ قبلیام را پیدا میکنم. میخواهم بگویم بعضی اوقات خودت هم نمیدانی چه حالی داری! فقط میدانی انگار یک جای کار میلنگد و روح و ذهنت به شدت درگیر اتفاقات نیفتاده میشود، نمیدانی آن لحظه عصبانی هستی، رنجیدهای، ناراحتی و بغض داری یا اصلاً میخواهی اشک شوق بریزی. گویی همه سوداها و نیروی بیکران جوانی و همهی اشتی
مواد لازم جهت تهیه اسپاگتی با سس و گوشت:
1 پیمانه پیاز 1 عدد پیاز 1 قطعه ، 4 قطعه سیر خرد شده ، 4 عدد فلفل حلقه ای سبز خرد شده ، قطعه 1 گوجه فرنگی 1 می توانید سس گوجه فرنگی 1 می توانید رب گوجه فرنگی 2 قاشق چای خوری گوجه فرنگی خشک 2 قاشق مرباخوری خشک ریحان 1 قاشق چایخوری نمک 1/2 قاشق چایخوری سیاه فلفل
طرز تهیه اسپاگتی با سس و گوشت:
گوشت گاو ، پیاز ، سیر و فلفل سبز را در یک قابلمه بزرگ مخلوط کنید. بپزید و هم بزنید تا گوشت قهوه ای شود و سبزیجات حساس شوند. گریس
تغییر مقدار آمونیوم دی کرومات
با تغییر مقدار آمونیوم دیکرومات زمان فوران کوه نیز تغییر می کند. در آزمایش فوق الذکر، با توجه به مقدار استفاده شده آن، فوران آن در مدت یک الی یک و نیم دقیقه طول می کشد. شایان ذکر است که خاکستر تولید شده حجم بیشتری را اشغال می کند و دارای وزن کمتری است.
به منظور جلوگیری از از بین رفتن مقادیر Cr2O3 در طی واکنش، می توانید از مقداری پشم شیشه در بالای ارلن استفاده کنید. با این عمل، مشاهده می کنید که دوده ها و جرقه ها از مخ
دلم می خواهد برای تو بنویسم ... اما بغض بر گلویم سنگینی می کند و امان را از قلم می گیرد ... و کلمات آشفته و پریشان از زیر جوهر خودکار در می روند و روی کاغذ قرار نمی یابند ... چقدر سخت است برای تو نوشتن! چقدر موصوفی و هیچ صفتی برایت پیدا نمی شود ... واژه ها برای تو تکراری اند ... از مهربانی هایت باید بگویم یا از دوست داشتن هایت یا از بی قراری های دلت برای من ؟ از چه باید بنویسم ؟ نه ... هرگز نمی توان تو را به تقریر در آورد ... تو هرگز در قرار درنخواهی آمد ... ت
«درود بر برادر ارتشی»
پدیدآور: حمیدرضا شاهآبادی؛ ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان؛ تعداد صفحات: ۳۲
سحرگاهان ۲۲ بهمن خبرهای مأیوس کننده برای ارتشبد قره باغی ارسال میشد. اخباری حاکی از این که کلانتریها یکی پس از دیگری در حال سقوط اند، سربازان به مردم میپیوندند. همافران، گاردی ها را شکست دادهاند، مردم اداره تسلیحات ارتش را به محاصره خود درآوردهاند. نیروهای هوانیروز از فرمان سرپیچی میکنند و حاضر به اطاعت نیستند، سرلش
مواد لازم جهت تهیه سس گوجه فرنگی:
3 قاشق غذاخوری روغن زیتون 1/2 پیاز ، خرد شده 8 عدد گوجه فرنگی بزرگ ، پوست کنده شده و خرد شده در تکه های بزرگ 6 میخک سیر ، مایه 1 برگ برگ خلیج 1/2 1 قاشق غذاخوری عسل 2 قاشق چای خوری ریحان خشک 1 قاشق چایخوری پیمانه oregano1 قاشق چای خوری مرزنجوش 1 قاشق چای خوری نمک 1/2 قاشق چای خوری فلفل سیاه 1/4 قاشق چای خوری تخم رازیانه 1/4 قاشق چای خوری فلفل قرمز خرد شده 2 قاشق چایخوری سرکه بالزامیک ، یا بیشتر برای طعم دادن
طرز تهیه سس گوجه فرنگ
امروز 9 دی مصادف است با سالروز حضور عاشورایی مردم حماسه ساز و ولایتمدار ایران اسلامی در راهپیمایی 9 دی ماه 1388 که نقطه عطفی در تاریخ انقلاب و برگ زریّن دیگری در افتخارات مردم ایران محسوب می شود.
حماسه 9 دی ، نماد عزّت، استقلال و بصیرت مردمی است که تا پای جان برای حفظ اصول اسلام و آرمانهای انقلاب ایستاده اند و با صدای رسا اعلام کردند که اگر دشمن در برابر دین آنها بایستد در برابرتمام دنیای آنها خواهند ایستاد.
روز نهم دی ماه در تاریخ انقلاب اسلا
عشق شاعران سدهی یازدهم و شعر عاشقانه بیش از آن دوام آورد که یک وهم تلقی شود . چنانکه گفتهایم ، بیان ادبی موفق عواطف ساختگی در تاریخ بیهمانند نیست ؛ بیتردید امکان دارد نسلهایی از این وهم حمایت کنند . هرچند روابط ارباب رعیتی بر سراسر تار و پود زمانه نافذ بود ، اما اگر ارتقاء ملازمان به جایگاه شهسواری و موضع تازه و والای شاعر در دربار نبود ، از توضیح جذب ناگهانی این موضوع که سرانجام کل محتوای عاطفی شعر را به جامهی اصطلاحات این رابطه آر
تغییر مقدار آمونیوم دی کرومات
با تغییر مقدار آمونیوم دیکرومات زمان فوران کوه نیز تغییر می کند. در آزمایش فوق الذکر، با توجه به مقدار استفاده شده آن، فوران آن در مدت یک الی یک و نیم دقیقه طول می کشد. شایان ذکر است که خاکستر تولید شده حجم بیشتری را اشغال می کند و دارای وزن کمتری است.
به منظور جلوگیری از از بین رفتن مقادیر Cr2O3 در طی واکنش، می توانید از مقداری پشم شیشه در بالای ارلن استفاده کنید. با این عمل، مشاهده می کنید که دوده ها و جرقه ها از مخ
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا شکرت، بهار از راه رسید.
وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ «فاطر 9» «و خداوند کسی است که بادها را میفرستد که ابرها را برانگیزد. آنگاه آن را به سوی سرزمین مرده میرانیم و بدان زمین را بعد از مرگش زنده میداریم، رستاخیز نیز همینگونه است.»
ک
چه آرامشی میریزد در جان آدمی بعضی واژه ها؛
به
بیهمگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشود
جان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکند
عقل خروش میکند بیتو به سر نمیشود
خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بیتو به سر نمیشود
جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی بیتو به سر نمیشود
گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
آن منی کجا روی بیتو به سر نمیشود
د
یاسی جانم :)
به پیشنهادتو رفتیم خروشان به جای موج های ابی :)
بله بله :) مرسی :) خیلی خیلی خیلی خوب بود :)
فقط "پای" باحالی نداشتم :/ خواهرم بود دیگه :/ یه ترسوی بیچاره :/ که همه دونفره هارو به زور بردمش :/ ولی تکی ها رو خودم
رفتم و کلی جیغ زدم و مسخره بازی دراوردم :))) هاهاهاها :))))
از شهر بازی خیلی بیشتر جیغ زدم و حال کردم :))))))
کلا میدونی عصبی ام بودم ! رفتم قشنگ پاک سازی انجام دادم :)
خلاصه اینکه کیم یه ترسوی بدبخته :/
کاش نجم همرام بود :/
خب به اونم که برنخورد
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا شکرت، بهار از راه رسید.
وَ اللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ «فاطر 9» «و خداوند کسی است که بادها را میفرستد که ابرها را برانگیزد. آنگاه آن را به سوی سرزمین مرده میرانیم و بدان زمین را بعد از مرگش زنده میداریم، رستاخیز نیز همینگونه است.»
ک
چه آرامشی میریزد در جان آدمی بعضی واژه ها؛
به
تغییر مقدار آمونیوم دی کرومات
با تغییر مقدار آمونیوم دیکرومات زمان فوران کوه نیز تغییر می کند. در آزمایش فوق الذکر، با توجه به مقدار استفاده شده آن، فوران آن در مدت یک الی یک و نیم دقیقه طول می کشد. شایان ذکر است که خاکستر تولید شده حجم بیشتری را اشغال می کند و دارای وزن کمتری است.
برای خرید آمونیوم دی کرومات به شرکت بیسموت مراجعه کنبد
به منظور جلوگیری از از بین رفتن مقادیر Cr2O3 در طی واکنش، می توانید از مقداری پشم شیشه در بالای ارلن استفاده کن
درباره این سایت